اهدای قرنیههای سام
-«طرح پیشنهادی ایجاد ویترین برای به نمایش گذاشتن دانشآموزان خطاکار» در مدرسه ای که سام در آن درس می خواند
– در اقدامی عجیب، مدرسه «الف» به جای پاسخگویی به افکار عمومی ، انگشت اتهام را به سمت خانواده قربانی و رسانه ها گرفته است
-در جلسهای که روز شنبه سوم آبان با تعدادی از اولیاء برگزار شد، مسئولان مدرسه نه تنها کوچکترین نشانهای از پشیمانی نشان ندادند، بلکه با ارائه تحلیلی از شخصیت سام و خانوادهاش، آنان را مقصر اصلی این حادثه خواندند
– به گفته راننده سرویس مدرسه ، به او اعلام شده که بدون سام برود اما بعد از طی مسافتی دوباره با او تماس میگیرند که برای بردن سام به مدرسه برگردد
-سام آرزو داشت روزی فوتبالیست معروفی شود اما اکنون مرگ و اهدای قرنیه هایش او را به شهرت رسانده است
«فاطمه دشتی»، روانشناس، خانواده درمانگر :
-اگر قرار بود بچه ای بیعیب و نقصی داشته باشیم، چه لزومی به مدرسه بود؟ مدرسه باید جایگاه «پرورش و آموزش» باشد. فردی که در هفت سال اول در خانواده تربیت شده، باید وارد محیطی سالم شود تا در آن پرورش یابد
– ما نباید افراد را مانند یک متهم، مرتب مورد بازجویی و پاسخگویی قرار دهیم. انگار که آنها یک متهم را شناسایی کردند و با تحقیق جرمش را محرز دانستند و در پایان آن دانشآموز ، خود را به اشد مجازات رسانده است
فرخنده آشوری – شهر مردم
به گزارش بازار اصناف به نقل از شهرمردم ، سکوت سنگین خانواده «سام زارعی» این روزها با صدای بلند اتهامات یک مؤسسه آموزشی شکسته شده است؛ صدایی که به جای همدلی و پذیرش مسئولیت، در حال پخش ادعاهایی است که صحت هیچکدام در بررسیهای میدانی این روزنامه تأیید نشد.
یک گزارش و یک انفجار
حادثه از یک گزارش آغاز شد. گزارش روزنامه «شهر مردم» با عنوان «زنگ مرگ» که به «اقدام به خودکشی» «سام زارعی»، دانشآموز ۱۲ ساله شیرازی، در پی فشارهای روانی ناشی از یک موضوع انضباطی در مدرسه «الف» پرداخته بود. همانطور که در گزارش قبلی نیز اشاره شد «سام زارعی» که به خاطر یک دستنوشتهی نامناسب توسط معاون مدرسه مقصر شناخته میشود زمان زیادی در سالن مدرسه از کلاس محروم شده و مورد بازخواست قرار میگیرد و به او گفته میشود که موضوع با خانوادهاش مطرح خواهد شد و تحت فشار روحی زیادی قرار میگیرد و چند ساعت بعد در منزل وقتی متوجه تماس معاون مدرسه با پدرش میشود در یک اقدام ناباورانه به زندگی خود پایان میدهد.
این گزارش، خشم و اندوه عمومی را برانگیخت و تراژدی یک نوجوان را به نمادی از فشارهای پنهان در سیستم آموزشی تبدیل کرد.
پاسخ اولیه آموزش و پرورش ناحیه یک شیراز، اما، بیشتر شبیه یک فرار به جلو بود: «تکذیب تنبیه بدنی» در حالی که گزارش اصلی سخنی از تنبیه بدنی نگفته بود. شورای تأمین استان فارس نیز به دلیل «جریحهدار شدن احساسات عمومی» وارد شد و قول بررسی داد.

اتهامزنی سیستماتیک
اکنون، و در اقدامی عجیب، مدرسه «الف» به جای پاسخ به پرسشهای اساسی، به استراتژی «اتهامزنی» به خانواده متوفی روی آورده است. در جلسهای که روز شنبه سوم آبان با تعدادی از اولیاء برگزار شد، مسئولان مدرسه نه تنها کوچکترین نشانهای از پشیمانی نشان ندادند، بلکه با ارائه «تحلیلی» از شخصیت سام و خانوادهاش، آنان را مقصر اصلی این حادثه خواندند.
اما بررسیهای دقیق خبرنگار ما نشان میدهد که این ادعاها بر پایهای سست و غیرواقعی بنا شدهاند:
ادعای اول: انکار اصل ماجرا؛
مدرسه مدعی شد اصل ماجرا خودکشی نبوده، بلکه پدر سام قصد تنبیه او را داشته و او حین فرار از پلهها سقوط کرده است. این در حالی است که خبرنگار ما فیلم دوربین مداربسته صحنه را مستقیماً مشاهده کرده و صحت موضوع خودکشی را تأیید میکند.
ادعای دوم: خانوادهای ناامن و پدری پرخاشگر
مدرسه با اطمینان ادعا کرد سام در خانوادهای ناامن زندگی میکرده، قربانی خشونت خانگی بوده و حتی پدر و مادرش در آستانه طلاق بودهاند. اما: راننده سرویس مدرسه، که مدرسه به گفتههایش استناد کرده بود، در گفتگو با ما این ادعاها را به طور کامل رد کرد.
او تأکید کرد: «سام همیشه آرام و مهربان بود. حتی یک بار هم از چنین چیزهایی حرف نزد. من بعد از فوتش تازه متوجه شغل پدر و مادرش شدم.»
راننده، آن روزِ حادثه را اینگونه روایت میکند: «از علت تأخیر سام پرسیدم، بچهها گفتند کتابش را گم کرده. وقتی سام سوار شد، پرسیدم کتابت را پیدا کردی؟ گفت بله. حرکت کردیم و من اصلاً متوجه حال بد او نشدم.»
البته به گفته این راننده، مدرسه به او گفته که بدون سام برود اما بعد از طی مسافتی دوباره با او تماس میگیرند که برای بردن سام به مدرسه برگردد.
همکلاسیهای سام نیز این روایت از خشونت خانگی را تأیید نکردهاند.
مشاهدات عینی نیز ادعای طلاق را رد میکند؛ در فیلم لحظه حادثه، هر دو والدین برای نجات جان فرزندشان به سمت او میدوند و مادرش تا آخرین لحظه برای احیای او تلاش میکند. همسایهها نیز این روایت مدرسه را تکذیب میکنند.
شکایت از رسانه به جای شفافیت
در اقدامی تهاجمی، مدرسه «الف» علاوه بر تلاش برای تخریب چهره خانواده زارعی، از خبرنگار و مدیرمسئول این روزنامه شکایت کرده است. این اقدام، بیش از آن که نشاندهنده اعتماد به نفس و برائت باشد، حکایت از تلاشی ناامیدانه برای ساکت کردن صدای رسانه و منحرف کردن افکار عمومی دارد. ناگفته نماند رسانه «شهر مردم» در این مدت بارها از مدرسهی مذکور درخواست کرده تا صحبتهای خود را با خبرنگار مطرح کند اما مسئولان آن، از این کار امتناع کردند و روزنامه تاکید دارد در صورت تمایل آنها از این گفتگو استقبال خواهد کرد.
همچنین با وجود اینکه به خانوادهی دانشآموزان اعلام شده بود که معلم و معاون پایهی ششم اخراج شدهاند اما ما متوجه شدیم که این دو نفر موقتا به مرخصی رفتهاند تا به قول معروف آبها از آسیاب بیفتد.
رویای برباد رفته و بخششی جاودان
در میان این همه کشمکش، نباید فراموش کرد که «سام» یک کودک بود با رویاهایی بزرگ. او روزی به عمهاش گفته بود: «یک روز فوتبالیست معروفی میشوم که عکسم در تمام رسانهها پخش خواهد شد.» اکنون، مرگ، او را به شهرت رسانده، اما نه از نوعی که آرزو داشت.
در اقدامی که از عمق انسانیت و شرافت این خانواده حکایت دارد، والدین داغدیده سام، قرنیههای چشمان زیبای او را اهدا کردند تا «فرد دیگری با چشم او، آیندهای که سهمش نشد را ببیند.»
فرهنگ تنبیه یا تربیت؟
یک منبع آگاه در مدرسه، در گفتگویی محرمانه که به درخواست خودش نباید منتشر شود، از فرهنگ حاکم بر این مدرسه پرده برداشت. او از «طرح ایجاد ویترین برای به نمایش گذاشتن دانشآموزان خطاکار» سخن گفت؛ طرحی که اگرچه به دلیل مخالفتهایی هنوز اجرایی نشده، اما به وضوح نشان میدهد نگاه مسلط در این مدرسه، نگاهی تحقیرآمیز و تنبیهمحور است. مدرسهای که حتی پس از این فاجعه، همچنان بر «برخورد جدی با خاطی» اصرار دارد و از نوع رفتارش با «سام زارعی» پشیمان نیست.
روزنامه «شهر مردم» بار دیگر از مسئولان مدرسه «الف» دعوت میکند تا به جای پنهانکاری، اتهامزنی و شکایتهای بیاساس، در فضایی شفاف پاسخگوی افکار عمومی باشند. پرسشهای بسیاری بیپاسخ ماندهاند:
در ادامه بررسی ابعاد مختلف پرونده «سام زارعی»، روزنامه «شهر مردم» برای واکاوی ریشههای روانشناختی این حادثه، با «فاطمه دشتی»، روانشناس، خانواده درمانگر و کارشناس رسمی خانواده گفتوگو کرده است. وی با ابراز تأسف از این واقعه، تحلیل خود را مبتنی بر مفهوم بنیادین «دلبستگی ایمن» ارائه داد.
دلبستگی ایمن؛ ستون فقرات سلامت روان
دشتی با تعریف دلبستگی به عنوان«یک پیوند عاطفی عمیق و پایدار که حس امنیت و آرامش را تقویت میکند» تأکید کرد: دلبستگی ایمن، رابطهای است که بر پایه آگاهی، آرامش، در دسترس بودن، حمایت و گفتوگوی همدلانه شکل میگیرد. در چنین فضایی، کودک احساس میکند پناهگاه امنی دارد؛ قضاوت و سرزنش نمیشود و میتواند بدون ترس، خود را ابراز کند.

نقش مدرسه به عنوان بستری برای «پرورش»
این روانشناس با اشاره به شیوههای تربیتی در مدارس پیشرو دنیا، به یک نقص ساختاری در رویکرد برخی مدارس اشاره کرد: در مدارس خوب دنیا، برای ایجاد دلبستگی ایمن در مقطع ابتدایی، تمام عوامل مدرسه زن – زنانی با نقش مادری مهربان، آگاه، توانمند، با اعتماد به نفس، با عزت نفس، حمایتی، در دسترس – هستند. تا بستر مناسبتری برای گفتگو و رابطه همدلانه بین مدرسه و دانشآموز شکل گیرد، وقتی دانشآموزی خطایی میکند، باید مشکل در خود مدرسه و بدون اطلاع اولیاء حل شود. تنها در صورت تکرار خطا، والدین در جریان قرار میگیرند. هیچ دانشآموزی نباید تهدید به اخراج شود.
وی افزود: اگر قرار بود بچهی بیعیب و نقصی داشته باشیم، چه لزومی به مدرسه بود؟ مدرسه باید جایگاه «پرورش و آموزش» باشد. فردی که در هفت سال اول در خانواده تربیت شده، باید وارد محیطی سالم شود تا در آن پرورش یابد.
یافتن «مقصر» به جای ساختن «فرصت یادگیری»
دشتی با اشاره مستقیم به پرونده سام، به نقد رویکرد تنبیهمحور پرداخت: در این مورد، به جای پیدا کردن متهم و ثابت کردن جرم، میتوانستند از این بحران، یک مسئله تربیتی بسازند. معلم میتوانست با طرح موضوع در کلاس و گفتوگویی همدلانه، از دانشآموزان بخواهد در برابر آن یادداشت نامناسب، «نامه عذرخواهی» بنویسند. مشکل باید به صورت گروهی حل میشد. اگر یک فرد به عنوان مقصر شناخته نمیشد، قطعاً شاهد چنین اتفاق تلخی نبودیم.
او تأکید کرد: سام در کلاسی اشتباه کرده بود و این مشکل باید به صورت گروهی حل میشد. ما نباید افراد را مانند یک متهم، مرتب مورد بازجویی و پاسخگویی قرار دهیم. انگار که آنها یک متهم را شناسایی کردند و با تحقیق جرمش را محرز دانستند و در پایان آن دانشآموز خود را به اشد مجازات رسانده است.
دشتی داشتن خانوادهٔ ایمن را بازدارندهٔ چنین اقدامی نمیداند و افزود: حتی خانوادهٔ آزارگر نیز نمیتواند علت وقوع چنین اقدامی باشد؛ فاکتورهای زیادی در این زمینه وجود دارد. مشاور مدرسه باید چنین مسائل را حل کند. هدف ما از طرح این موضوعات، پیشگیری از تکرار آنهاست.

تابآوری مدرسه در برابر خطای نوجوان
این روانشناس با اشاره به حساسیت سن نوجوانی گفت: این سن، آغاز خیالپردازیها و ابهامات است. انجام چنین اشتباهی در نوجوانی، در تمام دورانها وجود داشته و چیز عجیبی نیست. نکته کلیدی، «تابآوری» معلم، معاون و مدرسه است تا بتوانند با مدیریت صحیح، با چنین مواردی روبهرو شوند.
دشتی با تأکید بر ضرورت گفتوگو درباره این مسائل بدون هیچگونه قضاوت نسبت به افراد در هر جایگاه یا نقش مقدسی گفت: اگر آن روز با رویکردی تربیتی و مداخلهای دقیق عمل میکردیم، آن موقعیت میتوانست به فرصتی ارزشمند برای آموزش مدیریت هیجانات منفی، تقویت همدلی، مهربانی، گذشت و مهارت حل مسئله برای تعداد زیادی دانشآموز تبدیل شود؛ نه به زمینهای برای وقوع حادثهای تلخ.
سه احساس کشنده در نوجوانان
دشتی در پایان با هشداری جدی به خانوادهها و مدارس متذکر شد: احساس ناکافی بودن، احساس گناه و احساس بیکفایتی در نوجوانان باید فوقالعاده جدی گرفته شود، زیرا میتواند زمینهساز فروپاشی روانی، فرار، خودزنی، اعتیاد، خودکشی و سایر آسیبها باشد. ممکن است کودک تصور کند باعث آبروریزی خانواده شده و این حس، آنقدر برایش سنگین باشد که چنین تصمیم مرگباری بگیرد.
سخنان این کارشناس به وضوح نشان میدهد که تراژدی سام زارعی،صرفاً نتیجه یک اشتباه فردی نبود، بلکه حاصل یک «شکست سیستماتیک» در نهاد تربیتی بود؛ سیستمی که به جای ساختن فضایی امن برای رشد، به دنبال یافتن مقصر و تنبیه بود. فرهنگ «تقصیر» به جای «مسئولیتپذیری» در مدرسه «الف»، بهایی سنگین داشت: جان یک کودک.
ما پیگیری این پرونده را تا حصول حقیقت و احقاق حق ادامه خواهیم داد. سام زارعی فقط یک دانشآموز نبود؛ او آیندهای بود که در سکوت شکست.










