×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : دوشنبه, 1 اردیبهشت , 1404  .::.   برابر با : Monday, 21 April , 2025  .::.  اخبار منتشر شده : 1 خبر

در نشستی با حضور مسئولان ایکوم ایران، فعالان محلی و پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی، پروژه‌های احیای صنعت لنج‌سازی سنتی در جزیره قشم به‌عنوان نمونه‌ای از توسعه بومی و مشارکتی معرفی شد. از روایت دریانوردی مسلمانان اسپانیا با راهنمایی ملوانان خلیج فارس، تا بازسازی قایق‌های سنتی با مشارکت جامعه محلی، سخن از «دانایی زیستی» و «اهلیت» مردمان جزیره بود؛ دانایی‌ که اگر جدی گرفته شود، می‌تواند نه‌تنها میراث را حفظ کند، بلکه برند جهانی تازه‌ای برای قشم بیافریند.
به گزارش بازار اصناف آیین اختتامیه‌ نمایشگاه «سرزوروما؛ معماری، کنش جمعی و پایداری» با عنوان «شب میراث ناملموس جهانی جزیره قشم» با همکاری کمیته ملی موزه‌ها (ایکوم ایران)، سازمان منطقه آزاد قشم، شرکت تعاونی روستایی گوران، موزه فضای باز گوران و استودیو چهار، با هدف پاسداشت میراث فرهنگی ناملموس و احیای صنعت لنج‌سازی سنتی برگزار شد.
در این برنامه که با حضور استادکاران بومی، پژوهشگران و فعالان حوزه میراث همراه بود، از مشارکت جامعه محلی و اعضای تعاونی روستای گوران تقدیر شد و اجرای موسیقی محلی نیز فضای متفاوتی به مراسم بخشید.سیداحمد محیط طباطبایی، رییس ایکوم (کمیته ملی موزه‌ها) در ابتدای این آیین گفت: روایت یکی از شخصیت‌های تاریخی حاکی از آن است که مسلمانان در اسپانیا، با راهنمایی دریانوردان خلیج فارس، از دماغه امید به حج می‌رفتند. این نشان می‌دهد که دریانوردان اسپانیایی با کمک شناخت بومیان، مسیرهایی را طی می‌کردند که امروز نیازمند احیا و بازسازی است.
بنابراین احیای موزه‌ لنج‌سازی در جزیره قشم می‌تواند به صورت جمعی شکل بگیرد. موزه‌ها، صرفاً برای نگهداری و حفاظت از گذشته نیستند، بلکه برای آن‌اند که به‌روزرسانی شوند و بازتابی از زندگی کسانی باشند که در آن منطقه زیسته‌اند. علاوه‌بر منطقه آزاد، مردمانی از سراسر جزیره، از بندر لافت گرفته تا مناطق قدیمی با بافت‌های فرهنگی، همگی نقشی در حفظ میراث و هویت جزیره داشته‌اند.
باید سپاسگزارشان باشیم. در این نشست، صحبت‌های‌شان را خواهیم شنید، هر یک از زاویه‌ای به موضوع پرداخته‌اند و این امر برای کمیته ملی نیز افتخارآمیز بود، که توانست پروژه‌ای نمونه را اجرا کند.علی پوزن، بنیان‌گذار موزه لنج‌سازی و دریانوردی گوران در جزیره قشم درباره انگیزه شکل‌گیری این موزه توضیح داد: از سال ۱۳۹۴، به فکر افتادیم که چگونه می‌توان صنعت لنج‌سازی را که در حال نابودی بود، احیا کرد و آن را به منبعی برای درآمدزایی مردم تبدیل کرد.
این صنعت، جزو میراث ناملموس در خطر ایران است که در یونسکو نیز به ثبت رسیده است. در این مسیر، منطقه آزاد قشم و ارتباطات‌مان با آن‌ها نقش بسزایی ایفا کرد. در آن دوره، با مدیریت آقای حمیدرضا محسن‌پور، که نه تنها مدیر بلکه رهبر پروژه بودند، توانستیم قایقی به نام «شئوفه» را بازسازی کنیم؛ قایقی چوبی که در گذشته برای دریانوردی و صیادی استفاده می‌شد.
همزمان، با کمک «ناخدا محمد» که در جمع ما حضور دارند، قایق «ترتری» را احیا کردیم؛ قایقی که از صیادی به گردشگری تغییر کاربری یافت. ما تصمیم گرفتیم به‌جای کپی کردن از الگوهای دیگر، با داشته‌های سنتی خودمان، خلق کنیم. در کنار این تلاش‌ها، شرکت تعاونی روستایی گوران را تاسیس کردیم تا برای حفاظت از میراث لنج‌سازی ایران گام بردارد.او ادامه داد: با همکاری آژانس همکاری‌های بین‌المللی ژاپن (جایکا) و پروژه توسعه جزیره به‌ سمت اکوآیلند، ما به‌عنوان پایلوت پروژه‌های مشارکتی انتخاب شدیم.
از این طریق، مفاهیمی همچون مشارکت اجتماعی، تسهیل‌گری، کار تیمی و «ما» شدن را آموختیم. منطقه آزاد قشم، پنج هکتار زمین برای ساخت موزه لنج‌سازی اختصاص داد. همچنین سازمان بنادر، یک اسکله استاندارد برای بهره‌برداری از شناورهای سنتی در اختیار ما گذاشت. با حمایت‌های صورت‌گرفته و معرفی این دستاوردها به ایکوم ایران، توانستیم جایزه خلاقیت و نوآوری سال را کسب کنیم. در ادامه، طرح پروژه «بوم سندباد» را آغاز کردیم؛ یک کشتی چوبی بادبانی که تمام فرایند ساخت آن مستند شده و هدف‌مان از ابتدا، احیای سفرهای دریانوردی بادبانی ایران، این‌بار با محوریت گردشگری بود.
پوزن گفت: در سال ۱۳۹۸، ارتباط ما با استودیو معماری چهار و خانم یاسمن اسماعیلی شکل گرفت؛ همکاری‌ای که به حفاظت یکی دیگر از میراث جهانی ایران، یعنی ذخیره‌گاه زیست‌کره «حرا» منجر شد. پروژه ساخت زیستگاه مصنوعی از بشکه‌های فلزی، بدون هزینه و با مشارکت صیادان محلی، بخشی از این دستاورد است. همچنین، ساخت قایق چوبی «شاشک» که یکی از ابتدایی‌ترین انواع قایق‌های دست‌ساز بشر است، و نیز بازسازی لنج چوبی مدل گوران، در دستور کار قرار گرفت. کارگاه «حاج عبدالرحمن»، یکی از کارگاه‌های قدیمی لنج‌سازی گوران، نیز احیا شد. از سازمان بنادر بابت همکاری در ثبت موقت اولین شناور گردشگری، قدردانی می‌کنیم.
به‌جای ساخت‌وساز در ساحل، با کمک جوانان بومی، لنج چوبی بزرگی را بازسازی کردیم که امروز با عنوان «کافه‌لنج» شناخته می‌شود و برای رویدادهای فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرد.بنیان‌گذار موزه لنج‌سازی و دریانوردی گوران ادامه داد: پروژه‌های ما در نمایشگاه بینال معماری و هنر شیکاگو توسط خانم اسماعیلی معرفی شد. همچنین در کنفرانس‌های ایکوم و تایوان نیز این فعالیت‌ها ارائه شدند. اکنون، با حمایت سازمان‌ها و طراحی موزه‌ای برای زندگی، دریانوردی و لنج‌سازی، درصدد هستیم موزه‌ای ملی و جهانی را در این زمینه ایجاد کنیم.
از آقای ادریس راموز ـ معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری منطقه آزاد قشم ـ هم قدردانی می‌کنیم. آینده، در دستان حمایتگر شماست. این فعالیت‌ها، نتیجه‌ی همراهی جامعه محلی، منطقه آزاد، محیط زیست و دیگر نهادها بود. باید با هم‌گرایی، همدلی و مشارکت جمعی، این میراث و دیگر میراث‌های سرزمین‌مان را آباد کنیم. اگر به جامعه محلی اعتماد کنیم و دستشان را بگیریم، خودشان بهترین حافظ میراث‌شان خواهند بود. تنها نیاز به حمایت شما دارند. موزه لنج‌سازان گوران، نیازمند حمایت مادی و معنوی شماست. درخواست داریم تفاهم‌نامه این موزه، به‌صورت چندجانبه و مشارکتی، بین منطقه آزاد و سازمان بنادر شکل بگیرد.
حفظ میراث تنها وظیفه وزارت میراث فرهنگی نیست باید دیگر نهادها نیز درگیر شوند. اگر سازمان‌ها در این کار شریک شوند می‌توان با سرعت و قدرت بیشتری به اهداف رسید.این فعال میراث فرهنگی و گرشگری در ادامه گفت: ایجاد پایگاه جهانی، تسهیلات کم‌بهره برای ساخت لنج‌های گردشگری و فعال‌سازی اقتصاد محلی، می‌توانند نقش بزرگی در حفظ این صنعت ایفا کنند. در گوران، لنج‌ها فقط ساخته نمی‌شوند، بلکه زاده می‌شوند، مانند فرزند. وقتی باد در بادبان می‌پیچد و قایق از ساحل جدا می‌شود، قصه‌ای آغاز می‌شود؛ قصه‌ای از پیوند، از زندگی، از همسفر شدن. ما این قصه را روایت می‌کنیم، تا ایران را با هم بسازیم؛ از دل دریا، از چوب، از آفتاب و نمک، جهانی از صلح و فرهنگ خواهیم ساخت. دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی‌سازد.
احمد محیط طباطبایی نیز در ادامه این سخنان گفت: نکته‌ای خیلی مهم است. ما فقط هنر را ثبت نکردیم، از سوی سازمان، این لنج‌های سنتی در خلیج‌ فارس و سواحل جنوبی ثبت نمی‌شود، و این مسئله نوعی پارادوکس ایجاد کرده است. همان‌طور که اشاره شد، بدون همکاری آن‌ها قطعاً این کار پیش نخواهد رفت. این یکی از معضلاتی است که در سایر نقاط دنیا، برای حفظ، ارائه و احیای سنت‌های بومی، برطرف شده است. هنوز در بسیاری از نقاط دنیا، تشریفات و پایه‌های بومی منطقه‌شان حفظ می‌شود، و این کاری‌ست که باید در کشور ما نیز انجام شود تا این مشکل برطرف شود.
باید این حمایت و پشتیبانی مضاعف انجام شود و یک فشار اجتماعی شکل بگیرد تا ما شاهد بهبود وضعیت ملوانان، جاشوها و دریانوردی در جنوب کشور باشیم تا دوباره این لنج‌ها بین بنادر لافت، خمیر و دیگر جاها حرکت کنند و باعث شادی مردم شوند.محمد بهشتی، رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی و عضو شورای راهبردی میراث فرهنگی و گردشگری نیز با طرح این پرسش که «چرا حفاظت مهم است؟ چرا باید حفظ شود؟» سخنان خود را اینگونه ادامه داد: آن‌قدر این موضوع مهم است که برای آن روز جهانی تعیین شده است. برایش قوانین، مقررات داخلی، نیروهای متخصص، کارشناسان، تشکیلات و بسیاری دیگر در نظر گرفته‌ایم. اما سؤال این است که چه چیزی را باید حفظ کنیم؟ معمولاً چیزهایی را حفظ می‌کنیم که برایمان ارزشمند هستند.
چیزهایی که نگران از بین رفتن‌شان هستیم. چیزهایی که نمی‌خواهیم نابود شوند. چیزهایی که دغدغه حفظ‌شان را نداریم، معمولاً ارزشی هم ندارند. برای نمونه، سطل زباله‌مان را ببینید. ما هر روز کلی چیز داخل آن می‌ریزیم، چیزهایی که حتی ۱۰ دقیقه هم برای حفاظت‌شان وقت نمی‌گذاریم. حالا اگر از منظر زباله به موضوع نگاه کنیم، می‌بینیم بسیاری از چیزهایی که داریم در نوبت زباله‌شدن هستند؛ لباس تن‌مان، ماشینی که سوار می‌شویم، یخچالی که در خانه داریم… همه این‌ها روزی زباله می‌شوند. اما در خانه‌ چیزهایی هم داریم که اجازه نمی‌دهیم وارد نوبت زباله‌شدن شوند.
هرچقدر هم که قدیمی شوند، باز هم حفظ‌شان می‌کنیم.او افزود: تفاوت «کهن» و «کهنه» همین‌جاست. زباله، ویژگی اصلی‌اش این است که «کهنه» است. اما «کهن» بودن به معنای زباله‌شدن نیست. خورشید و ماه را نگاه کنید، میلیاردها سال است که هستند اما هنوز هم دیدن‌شان برای ما تکراری و ملال‌آور نیست. چرا؟ چون کهنه نشده‌اند، بلکه کهن‌اند.
پس وقتی از حفاظت حرف می‌زنیم، از حفظ چیزهایی سخن می‌گوییم که کهن هستند، نه کهنه. حفاظت از آثار ملموس و ناملموس از این جهت اهمیت دارد که این‌ها کهن‌اند. موزه هم جایی‌ است که چیزهای کهن را حفظ می‌کند. اگر چیزی ارزش کهن نداشت، موزه آن را نگه نمی‌داشت. موزه گاوصندوقی‌ است که باید به ما یادآوری کند، پس موزه یعنی یادآوری، حفظ چیزی که نباید فراموش شود.
بهشتی گفت: درباره خلیج فارس هم باید بگویم که عمر آن خیلی طولانی نیست، تنها حدود ۱۷ هزار سال. بسیاری نمی‌دانند که خلیج فارس حاصل آخرین عصر یخبندان است. زمانی که آب دریا بالا آمد و از دریای عمان وارد دره‌ای شد که بعدها به خلیج فارس شهرت یافت. از این نظر، خلیج فارس جوان است. اما از سوی دیگر، از آن‌جا که آغاز دریانوردی بشر از همین‌جا بوده، خلیج فارس کهن‌ترین واحد دریانوردی جهان است.
او ادامه داد: امروز وقتی در برنامه‌ریزی توسعه صحبت از دریا می‌شود ـ چه با عنوان «توسعه دریا محور»، چه «مکران» ـ باید بدانیم که فرهنگ دریایی ما از این منطقه آغاز شده است. اما متاسفانه، چون چند قرن است شهرهای بزرگ اقتصادی در دریا نداشته‌ایم، برخی فکر می‌کنند فرهنگ ما دریایی نیست. در حالی‌که قدیمی‌ترین آثار دریانوردی در همین سرزمین ثبت شده‌اند و حتی واژه‌های دریانوردی در بسیاری از نقاط دنیا، فارسی‌اند. این سوءتفاهم باعث شده نوع مواجهه ما با دریا، مواجهه‌ای غریبه‌وار باشد. ما با ساحل‌ها، با دریا، مثل بیگانگان رفتار می‌کنیم. در حالی‌که تاریخ و فرهنگ ما، عمیقاً به آن گره خورده است. ما سواحل خلیج فارس و دریای عمان را به‌درستی به جا نمی‌آوریم. جزایر را به جا نمی‌آوریم. کسانی را که در اینجا زندگی می‌کنند نیز به جا نمی‌آوریم. اگر به جا بیاوریم، تماس صورت مسئله‌ی زیرزمینی شکل می‌گیرد، انگار که قضیه را پشت‌ورو فهمیده‌ایم.
عضو شورای راهبردی میراث فرهنگی و گردشگری اظهار کرد: آن‌چه ما در موزه می‌بینیم و بنده هم پیش‌تر به آن اشاره کردم، ارزش صفت «کهن بودن» در این است که دلالت می‌کند بر یک «دانایی زیستی» در آن مکان. دانایی‌ای که برای زیستن در آن محیط ضروری بوده. آن‌جا یک معمای زیستی داشته و انسان‌ها، در طول تاریخ، برای حل آن معما تلاش کرده‌اند. این دانایی در طی زمان شکل گرفته تا شرایط زیست در آن ناحیه فراهم شود. بومی بودن به معنای داشتن همین دانایی است، یعنی «دانا بودن». اگر کسی از این دانایی برخوردار نباشد، ببخشید،او «نادار» است. حالا این «دانه» از چه جنسی‌ است؟ این موجودیتی‌ است که اهالی آن‌جا شاید نتوانند توضیحش بدهند. اما بسیار بصیرت می‌خواهد که متوجه شویم «اهلیت» یعنی چه. اهلیت، همان دانایی است که وجودی ما شده. یعنی کسانی که در آن‌جا هستند، ادامه‌ همان وجودند. اهلیت آن‌جاست، کف دست.بهشتی افزود: در برابر کسانی که این چیزها را نمی‌دانند و فقط به سواد اکتفا می‌کنند، حقیقتاً باید گفت که ما با تهدید مواجهیم. اتفاقات توسعه‌ای که در خلیج فارس، دریای عمان و جزایر افتاده، عمدتاً بی‌توجه به همین دانایی رخ داده است. بومی‌هایی که در آن‌جا زندگی می‌کردند، در بهترین حالت فقط فکر می‌کردند که باید رعایت حالشان بشود، نه اینکه آن‌ها بذر توسعه‌اند. اگر این بذر به‌درستی پرورده شود، اتفاق بزرگی رخ می‌دهد.
او با اشاره به اینکه ما شاید دریانوردی را در دانشکده‌های دریانوردی بیاموزیم، اما فرهنگ آن را نداریم، ادامه داد: از جنس آن نیستیم. دریا را دریانوردهای اهل همان‌جا آموخته‌اند. ما امروز دلمان می‌خواهد توسعه پیدا کنیم، شرایط بهتر شود. اما تا زمانی که درک ما از توسعه، صرفاً به مفهوم حفاظت آثار تاریخی، ملموس یا ناملموس، مادی یا غیرمادی به‌عنوان تدافع در برابر تهدید باشد، مطمئن باشید که توسعه اتفاق نخواهد افتاد. اما اگر توسعه‌ای که از آن حرف می‌زنیم، توسعه‌ای پایدار باشد و مبتنی بر مختصات تاریخی، فرهنگی و طبیعی منطقه باشد، یعنی مبتنی بر همان اهلیت، همان دانایی زیست، آن‌گاه امکان توسعه فراهم می‌شود. اگر این مقدمات وجود داشته باشد، در آن زمان می‌توانیم به‌عنوان مزاحمتی مثبت و موثر وارد میدان شویم.
رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گفت: این البته این موضوع، برای کسانی که درباره‌ این فضاها فکر می‌کنند نیز اهمیت دارد. باید برایشان اهمیت داشته باشد. ما در فرهنگ خودمان به این اهمیت، می‌گوییم «شعور». شعور در برابر چه؟ در برابر «بی‌شعوری». در دوره‌ معاصر، سواد جای «شعور» را گرفته. حالا فکر کنید، یک آدم بسیار باسواد ولی بی‌شعور باشد و دیگری بسیار بی‌سواد ولی با شعور. شما به کدام اعتماد می‌کنید؟ جایگاه فرهنگی این دو کجاست؟ ارزش این‌ها در چیست؟ ارزششان در این است که شعور، در وجودشان متولد شده است. اما در این کشمکش، بسیاری دچار بی‌اعتماد به نفسی می‌شوند. یعنی خود را می‌بازند. مسائلی که گاهی آدم را وا می‌دارد. مثلاً جزیره‌ قشم می‌خواهد جهانی شود. باید آن را در مقیاس جهانی نشان داد، جز به جز. چه در موزه، چه در حوزه‌ دریانوردی. شما سند دارید، سندی مانند سفرنامه‌ سلیمان سیرابی؛ تقویمی که هزار سال عمر دارد. دنیا چنین سندی از دریا ندارد. او به سفر دریایی رفته، به چین. با چه وسیله‌ای سفر کرده؟ با چه فرهنگی؟ چطور محیط خودش، دریا را به جا می‌آورده؟ تنها ردی که وجود دارد، همین‌ها هستند. همه‌اش در قشم، در کُنگ، در چند نقطه‌ کوچک. ردپایی جهانی‌ است که باید عرضه شود.بهشتی افزود: امروز در بحث اقتصاد، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها، «برندینگ» است. برند ایجاد کردن. برند جزیره‌ قشم چیست؟ چه چیزی داریم که جزیره را در مقیاس جهانی تبلیغ کند؟ به‌گونه‌ای که کیفیتی منحصربه‌فرد و قابل‌عرضه داشته باشد؟ بزرگی کار شما در این است که بدانید کاری که می‌کنید، کاری بسیار مهم است و می‌تواند بیشترین نقش را در سرنوشت قشم ایفا کند. هنوز کسانی که از بیرون آمده‌اند و در آن‌جا پروژه‌های توسعه‌ای انجام می‌دهند، نمی‌دانند که در آن‌جا فرهنگی به نام «فرهنگ سواحلی» وجود دارد. همه‌ شما را فکر می‌کنند عرب‌اید، چون به درستی جا نیفتاده‌اند. گاهی حتی خود اهالی هم به این موضوع واقف نیستند. به خودشان هم باید این موضوع تعلیم داده شود. کاری که می‌کنید بسیار مهم است. ممکن است کسی قدر آن را نداند ولی همیشه همین‌طور بوده است. نسل‌های بعدی چاره‌ای ندارند جز اینکه آن چیزها را بفهمند، وگرنه نابود می‌شوند. سماجت داشته باشید. از رو نروید. ان‌شاءالله پرچم شما، که مسئولیت پشتیبانی، حفاظت قانونی و ثبت جهانی این بحث را برعهده دارد، برافراشته‌تر خواهد شد.
همچنین آتوسا مومنی، رئیس مرکز مطالعات منطقه‌ای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس با موضوع «بادبان‌های حافظه، مساوی‌ است با میراث ناموس، با زندگی در بستر آب‌های خلیج فارس»، سخنرانی کرد و گفت: خلیج فارس برای مردمان این سرزمین، تنها یک گسترش جغرافیایی نبوده، بلکه کتابی زنده از فرهنگ و خاطرات دیرین آن بوده است. هر موج این دریا، راوی یک داستان است. هر بادبان افراشته بر پهنه‌ی آن، از تار و پود حافظه‌ نسل‌ها تنیده شده. این خاستگاه، خاستگاه خرد است؛ دریانوردانی که برخی از آن‌ها در این جمع حضور دارند، دیروز، دانش و تجربه‌ خود را در قالب افسانه‌ها، نغمه‌ها، مهارت‌ها و دانش‌ها به نسل امروز انتقال داده‌اند. آن‌چه که امروز در ساحل دریا به چشم می‌خورد، صرفاً یک یادگار از گذشته نیست، بلکه یقیناً یک میراث زنده و پویاست که در متن زندگی این بزرگان جاری است. این میراث هرگز در موزه‌ها محصور نمی‌ماند، چرا که این موزه، موزه‌ای زنده است.
او افزود: موزه‌ای که نه مثل آرشیوها، کتاب و ویترین دارد، بلکه آواز دارد، رقص باد دارد، لالایی‌های شبانه‌ مادران را دارد، هنر انگشتان هنرمندانی را دارد که به خلق لنج دست زده‌اند. این میراث، همگام با زمان پیش می‌رود. تغییرات را می‌پذیرد، اما در عین حال، تاب‌آور است. این میراث، نیروی خلاق فرهنگ را گواهی می‌دهد، تداوم مانایی که ما امروز شاهد آن هستیم. نسل‌اندرنسل، مردمان کناره‌ خلیج فارس با بهره‌گیری از میراث نیاکانشان در برابر تندباد حوادث ایستادگی کرده‌اند. هنر ساخت لنج‌های بادبانی، مهارت دریانوردی با ستارگان و شناخت رازهای جزر و مد، نمونه‌هایی از این آموزه‌های کهن‌اند.مومنی ادامه داد: این آموزه‌ها، به مثابه‌ یک سپر فرهنگی، در زمان سختی‌ها عامل بقا بوده‌اند و مسیر پیشرفت را هموار کرده‌اند. هنگامی که طوفان‌های روزگار، از تغییرات اقلیمی گرفته تا دگرگونی‌های اقتصادی، به سواحل تاخته‌اند، همین سنت‌های پویا چون لنگری معنوی، جامعه را از هم نپاشیده‌اند. هر جامعه‌ای که توانسته خود را با امواج تحول هماهنگ کند، میراث زنده‌ای در اختیار داشته که عامل اصلی تاب‌آوری آن بوده است. ما در خانواده‌ یونسکو به کور واژه‌هایی پایبندیم. مفاهیمی چون حافظه‌ فرهنگی، انتقال بین‌نسلی، و ارتباطات میان‌فرهنگی برای ما بسیار حائز اهمیت‌اند.رئیس مرکز مطالعات منطقه‌ای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس گفت: آب‌های خلیج فارس از دیرباز مرز جداکننده نبوده، بلکه مسیری برای پیوند میان فرهنگ‌ها و ملت‌ها بوده است. ملوانان و بازرگانانی که از این کرانه سفر می‌کردند، نه فقط کالا، بلکه سنت‌ها و حکایت‌های خود را نیز منتقل می‌کردند. ارمغان‌هایی تازه برای مردمان ساحل‌نشین می‌آوردند. در تعامل این مردمان، زبان، ابزار اصلی نبوده است، بلکه تجربه‌ مشترک نقش اصلی را ایفا کرده است. یک صیاد عرب‌زبان و یک لنج‌ساز فارسی‌زبان چون برادر در کنار هم زیسته‌اند، تجارت کرده‌اند و فرهنگ ساخته‌اند. پیش از آنکه دیپلماسی سیاسی میان کشورها شکل بگیرد، این لنج‌های چوبی و دریانوردان اهل دل، نقش سفیران فرهنگی را ایفا کرده‌اند. از دوران عیلام، هخامنشی و در کتیبه‌ بیستون، شاهد این ارتباطات هستیم.مومنی اظهار کرد: هویت ناملموس، بخشی از ادبیات ماست. میراث ما تنها دیده نمی‌شود، بلکه جاری‌ست؛ جانی نهفته در دل موج‌ها. باشد که بادبان‌های حافظه و فرهنگ، همواره در باد مهر و دانایی برافراشته باشند، و ما را به ساحل‌های روشن برسانند. شما نگهبانان این گنجینه‌های ناپیدایید. در کنار کهن‌ترین روایت‌های انسان خردورز ایستاده‌اید. روایاتی که بر امواج، نه کاغذ، نوشته شده‌اند. ما نیامده‌ایم تا خاطره بسازیم. آمده‌ایم تا حافظه را زنده نگه داریم. ما فرزندان بادیم. نسل‌های پیش از ما نه فقط کالا، بلکه مهر و معنا را با لنج‌ها جابه‌جا کرده‌اند. لنج‌ها، سفیران بی‌پرچم خلیج فارس‌اند، جغرافیای دل‌هایی که با هم سخن گفته‌اند، پیش از آن‌که دولتیان زبان بگشایند. امروز، در عصر بحران‌های زیست‌محیطی، گسست‌های هویتی، و تاریکی گفتگو، بیش از هر زمان دیگر، به نور این میراث نیازمندیم. به فلسفه، به مهارت دریانوردی، و به درک عمیق مردم از زیستن با طبیعت و هویتی که جوهر فرهنگی انسان است.خلقی، مدیر بخش فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو ایران به عنوان یکی دیگر از سخنرانان این نشست گفت: یونسکو، به‌عنوان نهاد تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد، با هدف تقویت اشتراکات بشری در حوزه‌های علوم، آموزش، تنوع زیستی، ارتباطات و فرهنگ فعالیت می‌کند. هدف اصلی آن، ترویج صلح، برابری و پایداری جهانی از مسیر فرهنگ و آموزش است. این سازمان که ۱۹۴ کشور عضو دارد، از طریق فعالیت در حوزه‌هایی چون تنوع زیستی، انتقال دانش و توسعه پایدار، پاسداری از میراث در صدد ایجاد جهان بهتری برای همگان است و فرهنگ به عنوان قلب توسعه پایدار در نظر گرفته شده است. او افزود: در مسیر حفاظت
از میراث فرهنگی، یونسکو از دو کنوانسیون اصلی، کنوانسیون ۱۹۷۲ برای حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی، و کنوانسیون ۲۰۰۳ برای پاسداری از میراث ناملموس بهره می‌برد. این ساختارهای منسجم به کشورها کمک می‌کنند تا آثار خود را شناسایی، مستند، پژوهش و در صورت احراز معیارها، در فهرست میراث جهانی ثبت کنند. ثبت آثار، منوط به تأیید یونسکوست و پس از آن، این آثار تحت نظارت‌ و استانداردهای خاص جهانی قرار می‌گیرند. کشورهای دارنده آثار ثبت‌شده موظف‌اند در همکاری با جوامع محلی و نهادهای بین‌المللی، به حفاظت و پاسداری از آن‌ها بپردازند. تا پایان سال ۲۰۲۴، در فهرست میراث جهانی ملموس ۱۲۲۳ اثر، و در فهرست میراث ناملموس ۷۳۰ عنصر توسط کشورهای عضو ثبت شده‌اند. از این میان، کشور ایران ۲۸ اثر ملموس و ۲۶ عنصر ناملموس به ثبت رسانده است.خلقی ادامه داد: پس از ثبت، کشورها موظف‌اند در دوره‌های زمانی مشخص، گزارش‌هایی از اقدامات حفاظتی و پاسدارانه ارائه دهند. یونسکو این گزارش‌ها را بررسی کرده و وضعیت آثار را در یکی از سه وضعیت زیر دسته‌بندی می‌کند؛ آثار با وضعیت متعارف، آثار در خطر، و آثار نیازمند پاسداری فوری. در حال حاضر، در ایران برنامه ملی پاسداری از هنر خوشنویسی به‌عنوان یکی از «بهترین اقدامات» معرفی شده و مهارت‌های سنتی ساخت لنج و دریانوردی با لنج ایرانی در خلیج فارس، همچنین نقالی، به‌عنوان میراث ناملموس، در فهرست «نیازمند پاسداری فوری» قرار دارند.
او افزود: قرار گرفتن در این فهرست به این معناست که کشور ثبت‌کننده باید زمینه‌های لازم برای حفاظت را فراهم کرده، از ظرفیت‌های جوامع محلی، علمی و حتی کمک‌های بین‌المللی بهره گیرد تا اقدامات حفاظتی مطابق با استانداردهای یونسکو اجرا شود.خلقی در ادامه گفت: مشارکت جامعه محلی، همراهی منطقه آزاد قشم، همکاری بخش خصوصی و تعاملات بین‌المللی برای احیای مهارت ساخت لنج و دریانوردی با لنج ایرانی، اقداماتی تحسین‌برانگیز هستند که امیدواریم تداوم یابند و در توسعه پایدار منطقه نقش داشته باشند. کمیسیون ملی یونسکو ایران همواره از فعالیت‌هایی که در چارچوب اولویت‌های سازمان یونسکو به تقویت جایگاه کشور ما منجر می‌شود، قدردانی کرده و در حد توان از آن‌ها حمایت خواهد کرد.
سپس، محمد آتشین‌ ماه، شهردار بندر لافت در سخنانی گفت: وقتی به دنبال الگوی مدیریت شهری برای لافت بودم، همراه یک صیاد رفتم دریا. وقتی خواستم شیشه نوشیدنی‌ام را به آب بیندازم، صیاد گفت: «شهردار نباید این کار را بکند، وای به حال ما اگر شما بریزید!» آنجا بود که فهمیدم شهردار دریا، باید با زبان دریا صحبت کند.او ادامه داد:‌ ما در معماری‌مان کوچ‌نشینی روزانه و فصلی داشتیم. گاهی زیر بادگیر بودیم، گاهی پشت‌بام، گاهی در اتاق‌های مختلف. این انعطاف‌پذیری و درک از نیاز محیطی، امروز روانشناسی محیطی هم از آن سخن می‌گوید.شهردار بندر لافت افزود: کودکان ما آشنایی عمیقی با نجوم داشتند.
ناخدایان با ستاره به دریا می‌رفتند و کودکان با ستاره‌ها خواب‌شان می‌برد. این هنرها در محدودیت‌ها شکوفا شده‌اند. با بادگیر به باد می‌گفتیم چقدر وارد خانه‌مان شود، با مصالح بومی به خورشید می‌گفتیم تا کجا در خانه بتابد. حتی آب را هم به شکلی هوشمندانه مدیریت می‌کردیم. از هر چاه برای مصرفی خاص بهره می‌گرفتیم، برای ساخت‌وساز، برای شربت عروسی، برای بیماران. صبر را از ناخداها آموختیم. آن‌ها که همه جان‌شان را به خدا می‌سپردند و ما با تمام اعتماد به آن‌ها تکیه می‌کردیم. حرف بسیار است. امیدوارم که این جشنواره‌ها و برنامه‌ها فقط نمایشی نباشند، بلکه نسخه‌ای برای درمان شهرهای امروز شوند. ما در بادگیرهای لافت سنسور گذاشتیم، پنج ثانیه یک‌بار دما و فشار را اندازه گرفتیم.
جریان باد، سیرکولاسیون آن در بافت تاریخی، نحوه ورودش به بادگیر، همه این‌ها الگویی شد برای مدیریت انرژی. بادگیر گاهی با دمای بدن انسان کار می‌کرد، نه با وزش باد. ما باید از این میراث برای امروز الگو بگیریم. مصالح سنتی ما، اگر یک سمتش گرم باشد، سمت دیگر خنک است، همین ویژگی می‌تواند جای سه کولر را بگیرد. میراث فرهنگی ما نسخه‌ای درمانگر است، نه فقط یادگاری از گذشته.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.