×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : شنبه, 3 آبان , 1404  .::.   برابر با : Saturday, 25 October , 2025  .::.  اخبار منتشر شده : 5 خبر

به گزارش بازاراصناف به نقل از شهرمردم ، استادیار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز در گفت‌وگو با شهر مردم مطرح کرد: تورمِ مزمن، روحِ منفعت‌طلبی را میان ایرانیان زنده کرده است ، به گزارش فاطمه مقدم -خبرنگار شهر مردم، ایران کشوری است که قیمت‌ها در آن نوسان ندارد و فقط افزایش می‌یابد؛ گرانی‌ای که امیدِ هیچ ارزانی نیز در آن نیست و این جمله ورد زبان مردم است: «ما که تا حالا ندیدیم جنسِ گرانی ارزان شود» و یا «اگر قرار بود ارزان شود، که گران نمی‌شد». حتی اگر دلارِ چند هزار تومانی هم کوتاه بیاید، باز هم کالاهایی که با گرانیِ دلار قیمتشان بالا رفته، دیگر رنگِ ارزانی را به خود نمی‌بینند؛ چراکه موقتی بودنِ این کاهش و انتظارِ افزایشِ قیمتِ دلار در آینده، مانعِ اصلیِ کاهشِ قیمتِ کالاهاست.

تورم به‌معنیِ روندِ افزاینده و نامنظمِ افزایشِ قیمت‌ها در کشورِ ما، از یک عامل موقتی سال‌هاست که به مسئله‌ای همیشگی تبدیل شده و یکی از مهم‌ترین معضلاتِ ساختاریِ اقتصادِ ایران به‌شمار می‌رود؛ معضلی که ایرانیان چهار دهه است آن را تجربه می‌کنند، آن هم تورمی که جز در سال‌هایی محدود، عمدتاً دو رقمی بوده است و از سالِ ۱۳۹۲ تاکنون نیز تورم دیگر پایینِ ۳۰ درصد نیامده است. این تورمِ بالا و مزمن با تأثیر مستقیم بر قدرتِ خریدِ خانوارها، سرمایه‌گذاری، تولید و رشدِ اقتصادی می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری برای جامعه به‌همراه داشته باشد؛ آسیب‌هایی که جز ساحتِ اقتصاد و ایجادِ بی‌ثباتی در زندگیِ روزمره، ساحتِ اخلاق را در جامعه نیز به‌شدت متزلزل و آسیب‌پذیر می‌کند.

دغدغه‌ی تلخِ افتِ ارزشِ پولِ ملی و افزایشِ تورم در ماه‌های آینده چیزی است که تمامیِ ایرانی‌ها با بیم و هراس، هر روز آن را انتظار می‌کشند. برخی نیز برای آنکه در سیاه‌چاله‌ی گرانیِ آینده‌ی دلارِ ۱۷۰ هزار تومانی گرفتار نشوند، هرچه سرمایه‌ی خرد دارند را به دلار و طلا تبدیل می‌کنند. آن‌هایی هم که سرمایه‌ای ندارند، در انتظاری خاموش به امیدِ تغییراتی جزئی، روزگارِ تلخی را سپری می‌کنند؛ تلخ‌کامی‌ای که بر اخلاق و فرهنگِ همدلی تأثیری غیرقابلِ انکار دارد. به قولِ معروف، شکمِ گرسنه دین و ایمان ندارد؛ حتی اگر حکومت هزار خطابه و مجلسِ اخلاقی در طولِ سال برگزار کند، هر قدر جیب‌ها خالی‌تر شود، دل‌ها نیز از مدارِ اخلاق دورتر می‌شوند.

*تورم، با توزیعِ فقر، روحیه‌ای تاریخیِ منفعت‌طلبی را میان مردم زنده می‌کند

استادیارِ گروهِ جامعه‌شناسیِ دانشگاهِ شیراز در گفت‌وگو با شهر مردم، با اشاره به اینکه به‌دلیلِ سیاست‌های کلانِ کشور و سیاست‌های بین‌المللی که ایران در آن گرفتار شده، تورمِ گذرا به تورمِ مزمن تبدیل شده است، گفت: آثارِ تورمِ مزمن، زنده شدنِ روحِ منفعت‌طلبی است؛ روحیه‌ای که در ایران سابقه‌ی تاریخی داشته است. تجربه‌ی تاریخیِ ایرانیان از زیستن در شرایطِ نامطمئن و نامعتبر، سبب شده ایرانیانِ امروز نیز دوباره در حالِ تجربه کردنِ آن باشند و همین امر موجب می‌شود افراد در گامِ اول فقط به‌دنبالِ رفعِ نیازهای فوری یا حفظِ خود باشند؛ بنابراین نمی‌توان انتظار داشت که در این دوره، مردم چندان با دیگران همدلی کرده و رفتارِ اخلاقیِ دوره‌ی ثبات را داشته باشند.

دکتر احسان حمیدی‌زاده با تأکید بر اینکه تورمِ مزمن یکی از جدی‌ترین آسیب‌هایی است که به نظامِ اجتماعی وارد می‌شود، گفت: اولین و مهم‌ترین ضربه‌ی این پدیده، به ساحتِ اخلاقِ اجتماعی وارد می‌شود و اثرِ دومی که تورمِ مزمن به‌همراه آورده، عدمِ قطعیت و ناتوانی در برنامه‌ریزی برای زندگیِ روزمره است. مردم در شرایط فعلی، تقریباً هیچ برنامه‌ریزی‌ای برای هیچ امری، حتی برای آینده‌ی کوتاه‌مدت نمی‌توانند انجام دهند. حتی خانواده‌هایی از طبقه‌ی متوسط به بالا که می‌خواهند برای سفری کوتاه یا تفریحی ساده برنامه‌ریزی کنند، با موجِ نوسانِ قیمت‌ها و تورم، همان برنامه‌ریزیِ ابتدایی نیز با مشکل مواجه می‌شود.

وی در ادامه اظهار کرد: دوامِ تورم و افزایشِ روزافزونِ آن، شرایطِ زندگی در کشور را به‌طورِ کل از ساحتِ برنامه‌ریزی خارج کرده و نااطمینانی را به تمامِ زوایایِ زندگیِ مردم تحمیل کرده است. مثلاً افرادی که با همان مقدار پول در چند ماه گذشته مخارجِ روزمره‌ی خود را مدیریت می‌کردند، در ماهِ آینده با چند برابر شدنِ همین مخارج، امکانِ مدیریتِ مالی با همان مقدار پول را ندارند. این امر اثراتِ چندجانبه‌ای دارد؛ هم نارضایتیِ اجتماعی را در جامعه بالا می‌برد، هم ناامیدی را افزایش می‌دهد و اعتماد و سرمایه‌ی اجتماعی نسبت به حاکمیت را کاهش می‌دهد. احساسِ ناکامی و سرخوردگی که روزبه‌روز در میان نسلِ جوان دیده می‌شود، یکی از پیامدهای این تورمِ مزمن است.

حمیدی‌زاده افزود: تورم برای گروهِ قابل‌توجهی از جوانانِ ایرانی، ازدواج را نزدیک به یک امرِ ناممکن کرده است و خانه‌دار شدن نیز به‌واقع به امری ناممکن تبدیل شده است. امروزه تنها کسانی صاحبِ خانه‌اند که قبلاً خانه‌ای خریده یا از خانواده به ارث برده‌اند و فراوانیِ این گروه نیز آن‌قدر زیاد نیست.

وی در ادامه، در پاسخ به این سؤال که آیا تورم باعث می‌شود مردم محافظه‌کارتر شوند و به پس‌انداز رو بیاورند یا خود عاملی برای افزایشِ مصرف‌گرایی است، گفت: آن دسته از مردم که در این شرایطِ تورمی و اقتصادِ بیمار همچنان درآمدی دارند، درآمدشان امکانِ هرگونه سرمایه‌گذاری و حتی تهیه‌ی وسایلِ رفاهی نظیرِ خریدِ ماشین یا ارتقای آن را ندارد؛ از این‌رو به نوعی «خوش‌باشی» رو می‌آورند، یعنی اینکه هرطور شده مصرف کنیم و با همان پولی که داریم کیف کنیم. این امر درباره‌ی طبقه‌ی متوسط صادق است، والا طبقه‌ی فرودست که تورم، آن‌ها را درگیرِ تأمینِ معاش و نانِ شب کرده است، یعنی چیزی برای خوردن و نمردن.

زندگی با «سندرومِ رژلب»، تلاش برای خوش‌باشی در فقرِ فزاینده

این استادِ جامعه‌شناسی، متخصص در گرایشِ تغییراتِ اجتماعی، در ادامه توضیح داد: برای پس‌انداز کردن، افراد نیازمندِ درآمدِ مکفی هستند تا پس از رفعِ نیازهای روزمره بتوانند بخشی از آن را پس‌انداز کنند، اما این امکان امروزه وجود ندارد. تورمِ مزمن و فزاینده، مردم را به یک فرهنگِ خوش‌باشی رانده است که اصطلاحاً در جامعه‌شناسی به آن «سندرومِ رژلب» می‌گویند؛ به این معنا که وقتی پولتان آن‌قدر کفاف نمی‌دهد که بتوانید برای آن برنامه‌ریزیِ کوتاه‌مدت انجام دهید و از طرفی هم روزبه‌روز فقیرتر می‌شوید، تلاش می‌کنید با همان میزان درآمد، زندگیِ شبیهِ افرادِ طبقاتِ بالاتر داشته باشید.

حمیدی‌زاده افزود: شیوعِ این سندروم در جامعه به‌وضوح قابل مشاهده است؛ به‌طوری‌که می‌بینید کافی‌شاپ‌ها و فست‌فودها که هزینه‌ی یک وعده غذا یا عصرانه در آن بسیار زیاد و گزاف است، همچنان پرمشتری‌اند. وقتی مردم می‌بینند نمی‌توانند پس‌اندازی برای سرمایه‌گذاری داشته باشند، ترجیح می‌دهند با درآمدِ کم‌شان لذت ببرند، به کافه بروند و هر هفته به باغ و تفریح بروند. این رفتار، نتیجه‌ی نوعی ناامیدیِ عمیق در نظامِ اجتماعیِ ایران است که به‌ویژه در میانِ طبقه‌ی متوسطِ رو به بالا دیده می‌شود.

استادیارِ جامعه‌شناسیِ دانشگاهِ شیراز در ادامه اظهار کرد: تورمِ مزمن در حالِ تقسیمِ فقر در جامعه است. این تورم، فقر را به‌صورتِ مساوی در میان آحادِ جامعه تقسیم می‌کند و حتی افرادی که جزوِ طبقاتِ مرفهِ جامعه به حساب می‌آیند نیز در شرایطِ موجود، با این تورمِ مزمن، ارزشِ ثروت‌شان نسبت به گذشته کاهش یافته و قدرتِ خریدشان به‌شدت کاهش یافته است. مثلاً فردی از طبقه‌ی مرفه که ۱۰ سال پیش خانه‌ای در خیابانِ ارم یا خاک‌شناسیِ شیراز داشت، با فروشِ همان خانه می‌توانست در ایالتِ کالیفرنیا آمریکا یک یا دو آپارتمان بخرد؛ درحالی‌که اکنون شاید با پولِ آن آپارتمان نتواند ۲۰ متر زمین هم در کالیفرنیا بخرد. درحالی‌که خانه‌اش سرِ جای خود است و حتی قیمت آن ظاهراً افزایش یافته، اما تورم باعث شده قدرتِ خریدِ آن‌ها به‌شدت کاهش یابد.

کسانی که طلا و ارز خریدند، سود نکرده‌اند بلکه تنها ارزشِ سرمایه‌شان را حفظ کرده‌اند

وی در پاسخ به این سؤال که تصور بر این است گروه‌های کم‌درآمد، متوسط و ثروتمند تجربه‌ی متفاوتی از تورم دارند، به‌طوری‌که برای عده‌ای نابرده‌رنج، گنج میسّر شده، نظیرِ کسانی که در گذشته طلا یا ارز خریده‌اند و حالا سرمایه‌شان افزوده شده است، گفت: نه، این‌طور نیست. آن‌ها فقط توانسته‌اند ارزشِ سرمایه‌ی خود را حفظ کنند؛ ضمن اینکه کسانی که طلا یا ارز خریده‌اند، از ابتدا واجدِ سرمایه‌ای بوده‌اند که توانسته‌اند واردِ این بازارها شوند و درواقع عمده‌ی تلاش‌شان صرفاً معطوف به حفظِ ارزشِ سرمایه شده، نه کسبِ سود، و این خود نوعی توزیعِ فقر است.

این استادِ جامعه‌شناسی در پاسخ به این سؤال که آیا در فارس، ظرفیتِ نهادهایِ مدنی از جنسِ سرمایه‌ی مادی در همه‌ی زمینه‌ها (از مدرسه‌سازی و بیمارستان‌سازی تا حفاظت از محیط‌زیست) تحت‌تأثیرِ تورمِ مزمن قرار گرفته و بر کاهشِ حسِ همدلی نیز تأثیرگذار بوده است، گفت: اگر این فرهنگِ همدلی و همکاری با استفاده از سرمایه همچنان در میانِ مردم باقی مانده و اثرگذاریِ آن قابل‌مشاهده باشد، بخشی از این موضوع به این دلیل است که تقریباً همه‌ی سازمان‌ها و نهادها، به شهادتِ دولت، از حلِ مشکلات توسطِ دولت قطعِ امید کرده‌اند. به همین دلیل، تلاش‌شان بر این است که افرادِ خیر را شناسایی کنند تا در زمینه‌هایِ موردِ نظرِ خود فعالیت‌هایِ عام‌المنفعه انجام دهند. درواقع، استفاده از خیرین اکنون بسیار سازمان‌یافته‌تر و بهتر از گذشته شده و آن‌ها را در حوزه‌هایِ مختلف مشارکت می‌دهند.

وی افزود: با این همه، چون تورمِ فعلی بسیار لاابالی است و به کسی رحم نمی‌کند، هرکه در ایران زیست می‌کند و فعالیتِ اجتماعی دارد، تحت‌تأثیرِ آن قرار می‌گیرد؛ چون افراد به‌عنوانِ تاجر یا تولیدکننده تا حدی می‌توانند همگام با تورم درآمدشان را افزایش دهند و از جایی به بعد، چون مشتری‌ها تحملِ افزایشِ قیمت را ندارند، سودِ تولیدکنندگان عملاً کمانه خواهد کرد و این بلایی است که تورم بر سرِ تولیدکنندگانِ ایرانی آورده است. اکنون ما شاهدِ ظهورِ افرادی هستیم که با دلالی کسبِ درآمد می‌کنند؛ کاری که به‌شکلِ انگل‌وار و ناسالمی به اقتصاد آسیب می‌زند.

این استادِ دانشگاهِ شیراز در ادامه، با اشاره به هجوم به بازارِ ارز و دلار را عاملی مؤثر در کاهشِ رونقِ تولید خواند و گفت: در وضعِ تورمیِ حاضر، برای یک تولیدکننده صرفه ندارد که بخشِ دیگری از سرمایه‌اش را واردِ عرصه‌ی تولید کند، چون با خریدِ ارز و طلا می‌تواند ارزشِ سرمایه‌اش را حفظ کند، حتی اگر به بهایِ کاهشِ ظرفیتِ تولید باشد؛ و این خود بلاییِ مهلک برای جامعه است. این‌طور که ما در آینده‌ی نه‌چندان دور حتی در تأمینِ کالاهایِ اولیه نیز دچارِ مشکل خواهیم شد. کاهشِ تولید به کاهشِ اقلامِ اساسی منجر خواهد شد و این زنگِ خطرِ جدی است که در آینده‌ی نزدیک با آن مواجه‌ایم و هیچ چشم‌اندازی برای تغییر نیز دیده نمی‌شود.

وی در ادامه گفت: جامعه‌ی ما در عرصه‌هایِ مختلفِ اجتماعی در حالِ فروپاشی است؛ این فروپاشی در سطحِ اجتماعی انکارناپذیر است و می‌تواند کشور را به انباری از باروت تبدیل کند و شاید بتوان گفت که تا حدی این اتفاق رخ داده و هر لحظه یک جرقه می‌تواند آن را منفجر کند. چنان‌چه دولت تصمیم به افزایشِ قیمتِ بنزین گرفته، اما عملاً توانِ اجرای آن را ندارد، چون تبعاتِ اجتماعی‌اش بسیار سنگین است. هر روز که احساسِ خطر و نارضایتیِ عمومی افزایش می‌یابد، آن فنرِ فشرده بیش از پیش آماده‌ی جهش می‌شود و باروتِ انباشته در جامعه را به آستانه‌ی انفجار نزدیک‌تر می‌کند.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.