ایکاشهای «پیتر» در مورد معاونت طرح و توسعه بیمه مرکزی، دقیقا آن روزی که علی بنیادی به بیمه مرکزی قدم گذاشت بسیاری حضور یک فرد بی تجربه در صنعت بیمه را ستایش نکردند و آن را برهانی بر ضعف اقتدار مدیریتی مجید بهزادپور دانستند.
به گزارش اتحادیه عطار به نقل از رازپول، گروه سایبان: بسیاری دیگر نزدیکی بنیادی با احسان خاندوزی را مبنائی بر دلیل باورپذیری او در برج نهاد ناظر بر میشمردند، استناد آنان به مستندات منتشر شده توسط رسانهها مبنی بر شراکت علی و احسان در یک شرکت بود، هرچند اطلاعات تکمیلی نشان میداد که علی از هیات مدیره آن شرکت کوچ کرده، ظاهرا دوستی آنان به پنج و یا ۱۰ سال ختم نمیشود و آن دو یار دوران دانشگاه هستند در دهه ۷۰، دانشگاهی که امروزه شاگردانش کرسیهای حساسی از دولت را در اختیار دارد.
اطلاعات موجود نشان میدهد که او خیلی هم با صنعت بیمه بیگانه نبوده و به صورت مویرگی دوستان دور و نزدیکی در این صنعت داشته اما در حد رفاقت.
اما ارزیابی علی بنیادی فارغ از شایستگیهای فردی و تنها متصل به مقام عالی وزارت اقتصاد قطعا تصویری کامل و شایسته از او بر جای نخواهد گذاشت.
بنیادی دانش آموخته سطح دکتری مدیریت بازرگانی و عضو هیئت علمی گروه مدیریت و مهندسی کسب و کار دانشگاه علم و صنعت ایران است، با حضور احسان خاندوزی در ترکیب کابینه سیزدهم او به عنوان دستیار وزیر در امور سرمایه انسانی انتخاب شد، در همان دوران زمزمههای کانونی به نام ارزیابی مدیران وزارت اقتصاد اذهان را به خود معطوف کرد، حتی بنیادی به عنوان مدیر این کانون در مصاحبهای گفت: وزارت اقتصاد در ابتدا مکانیزمی را طراحی کرد که بتواند ضریب خطا در انتصابات را به حداقل برساند که هم ضرورت علمی و هم ضرورت آیین نامهای داشت، این مکانیزم را مورد استفاده قرار دادیم تا از شایستگان در پستهای مدیریتی استفاده کنیم.
علی بنیادی دقیقا زمانی صحبت از شایسته سالاری در انتصاب مدیران به میان میآورد که خود در لیست همین شایستگان به عضویت هیات عامل بیمه مرکزی درآمد.
البته در آن زمان برخی رسانهها به این موضوع اشاره کردند که چطور میشود فردی هم در جایگاه گزینش کننده و هم در جایگاه گزینش شوند بتواند ایفای نقش کند و نتیجه اتفاقا کاملا هم علمی باشد.
اما داستان به اینجا ختم نشد و حدود چهار ماه پیش او با لقب «بنیان گذار مرکز نوآوری صنعت بیمه» از دایره اقدامات خود بازرونمایی کرد، در همان زمان برخی رسانههای سوالاتی مبنی بر شرح وظایف، مکان مرکز نوآوری، بودجه آن و … مطرح کردند اما هیچگاه جوابی به این پرسشها ار سوی بیمه مرکزی ارائه نشد.
به هر حال فارغ از فراز و نشیبهای مدیریتی علی بنیادی، او مردیست که تلاش میکند هویت خود را با علم و دانشگاه همنشین کند، تلاش او زمانی رنگ و بوی جدی به خود میگیرد که غالب رزومه کاری او در حیطه وظایف علمی-تحقیقاتی است.
از جمله بندهای شاخص در عملکرد اجرائی او ریاست مرکز نوسازی و تحول اداری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است البته در زمان وزارت صفار هرندی.
اما آیا اصول مدیریت علمی، گذشته عملیاتی افراد را مبنایی برای موفقیت آنان در پستهای اجرایی در آینده میداند؟
در اصول مدیریت، قانونی به نام پیتر رخ نمایی میکند، به زبان ساده این قانون میگوید: در سازمانها به جای این که به نیازها و شایستگیهای مورد نیاز در جایگاه جدید نگاه شود، به توانمندیها و دستاوردهای افراد در جایگاه قبلی آنها توجه میشود که این خود از ناکارآمدیهای سازمانهای بوروکراتیک دولتی است.
به دور از اینکه لارنس پیتر تا چه اندازه ساختارهای دولتی در ایران را میشناخته و یا اینکه اساسا قانون پیتر اگر قرار بود به صورت عملیاتی در ساختار دولتی ایران به عنوان یک اصل، پیاده سازی شود، سرنوشت امروز حاکم بر اقتصاد ایران به کدام سو میرفت، به نظر میرسد علی بنیادی هنوز هم بر این باور است در یک محیط دانشگاهی و یا تحقیقات مشغول به خدمت است چرا که ساختارهای فکری و عملیاتی او نشان میدهد «زمان» برای او به عنوان یک اهرم شتاب دهنده تعریف درستی ندارد، اصلی که در محیطهای دانشگاهی نتیجه یک تحقیق را به زمان حصول آن برتر میداند، بر همین اساس است که یکی از مشکلات دستاوردهای دانشگاهی در رابطه با اقتصاد دانش بنیان عدم قدرت تجاری سازی آن نوآوریهاست.
از سوی دیگر به نظر میرسد این معاونت بر این باور است که مفهوم توسعه از دروازه معرفی و رونمایی از چند طرح به سرانجام میرسد در حالی که بهتر بود ضمن پرداختن به مقوله فناوری با افقی نامعلوم به فکر توسعه نگرش و بسط دقیق مفاهیم در صنعت بیمه میپرداخت، صنعتی که در اصول تعاریف پایه حوزه اجرا در تعارض است را به نظر نمیرسد بتوان با رونمایی از چند طرح فناورانه عمیقا متحول کرد و برعکس احتمالا هزینههای اجرایی چنین رویدادهایی در آینده گریبانگیر نهاد ناظر خواهد شد و از سوی دیگر به نظر میرسد با برپایی چنین رویدادهای زمان به نفع صنعت بیمه مدیریت نخواهد شد.
بر اساس اصل پیتر و با توجه به اصول نوین گزینش مدیران به روش MBTI بهتر است معاون طرح و توسعه بیمه مرکزی دارای شخصیتی برونگرا، منطقی، راه حل نگر با قدرت شبیه سازی ۳۶۰ درجه در مواجهه با مسائل باشد، چنین مدیری قطعا به سازمان به شکل مکانیکی و عمودی نمینگرد و خلق راه حلهای پایدار را به صدور دستورات احساسی مداهنه فرمان ترجیح میدهد.
چنین مدیری قطعا باید توانایی ایجاد انگیزه و هوش هیجانی بالا داشته باشد تا بتوان الهام بخش خلق جهانی نو در سازمان خود باشد.